ای ایران من، ای زیبا ترین وطن،ای خاکت معددلیران ورزم شیران، میدانم که قلبت خونین است ، میدانم که رنج ها برتو رفته است ،میدانم که خون فرزندانت برقلب تو جاری یست ! می دانم که تنهایی،می دانم که همه درمقابل زنجیر وزندان واسارت تو در چنگ آخوندهای ضد بشرسکوت کرده اند ! میدانم که روزها درگوشه وکنارقلبت صدای شیون مادران، صدای گریه کودکان،صدای شلاق وشکنجه،صدای فریادهای درگلوخفه ،می دانم که قلبت سنگین است ازاماج دردها، می دانم که من درغربت و غریبی باز هم به تو فکر می کنم اما...ای نازنین من
ای قلب سرخ و ای نفس های سبزوسفیدمن
تودررویای من چون خورشیدی ، که می سوازانی مرا ازعشق
تو در دنیای من چون رودی که می شورانی مرا ازدلتنگی ها
هرگاه که درفکرت فرو می روم،احساس می کنم قلبم به تپش می افتد!
آری ،ای عشق وزندگی من ،ترا می سرایم ،ترا میخوانم ،ترا می جویم
!می دانم ،می دانم که تو دربهاری زیبا قلب سرخت شکوفا میشود
می دانم که لاله های سرخ وخونین قلب روزی شکوفا میشود!
می دانم ،می دانم که دربهاری زیبا شقایقهای دشت سوخته ات دوباره رقصان میشود
!می دانم که دربهاری زیبا نیسم وعطر گلهایت دنیا را مست وحیران خواهد کرد
!می دانم ،روزی همه پرندگان مهاجرت به سوی قله دماوند تو کوچ خواهند کرد
می دانم در بامدادان همین روزها ،نغمه بلبلانت سرود آزادی سرخواهند داد!
!می دانم ...می دانم ...که روزی ترا در آغوش خواهم گرفت
!می دانم ...که روزی خاک تو سرمه چشمانم خواهد شد
می دانم روزی سرم رادرخاک گرمت خواهم گذاشت وبا آرامش خواهم خوابید!
آه ...ای قلب سرخ من ...ای قلب خونفشان من ...دوباره میخوانم ترا
ای ایران من ....دوباره آغاز میکنم ترا
ای ایران من ....دوباره سرود ترا بر کوه وبرزن خواهم خواند !
من ایرانم ....من ایرانم....من فرزند ایرانم
آری ... تو بمان که زیبا ترین عشق منی !!!